معرفي كتاب
اسم کتاب : زیبائی شناسی در معماری
ترجمه: جهانشاه پاکزاد
نویسنده : یورگ گروتر (معمار آلمانی)
انتشارات: دانشگاه شهید بهشتی
تعداد صفحات : 625
سال چاپ : 1383
نوع نثر : روان
تصاویر گویا
1- مبانی ادراک
2- فرهنگ و زیبائی
3- زیبائی شناختی و زیبائی
4- محیط و مکان
5- فضا
6- فرم و صورت
7- هماهنگی
8- زمان و مسیر
9- نور و رنگ
10- علائم
11- جزء و کل
مبانی ادراک : 1- اصول انتقال پیام
2- خبر
3- گیرنده
4- عوامل روانی و اجتماعی
فرهنگ و سبک : 1- سبک
2- نظم
3- تغییرات در سبک
زیبایی شناختی و زیبایی : 1- مفهوم زیبا شناختی
2- حاصل زیبایی
3- قابل اندازه گیری بودن زیبایی
محیط و مکان : 1- اثر محیط و مکان
2- نوع محیط
3- رابطه انسان و طبیعت
4- رابطه ساختمان با محیط
فضا : 1- فضا - انواع فضا - فضای روز و شب
2- فضای عمومی و خصوصی – عناصر در فضا
3- جهت یابی در فضا
فرم یا صورت : 1- فرم و صورت – فرم های با قاعده
2- انتخاب فرم – تضاد صوری
هماهنگی : 1- مقیاس و تنش
2- هماهنگی و تعادل
3- سلسله مراتب
زمان و مسیر: 1- زمان و مسیر – حرکت – راه – محور و جهت
نور و رنگ : 1- نور – رنگ – شدت
علائم : تزئین – نماد- سمبل – اهمیت علائم در تاریخ
جزء و کل : 1- ارتباط جزء با کل
2- تعداد اجزاء
3- نوع اجزاء
4- رابطه بین اجزاء 1- تعدادشان
2- سیستم نظم دهنده
اسم کتاب : آفرینش نظریه معماری – نقش علوم رفتاری
نویسنده : جان لنگ
انتشارات : دانشگاه تهران
ترجمه : عتیرضا عینی فر
تعداد صفحات: 300 صفحه
چاپ اول :1381
نوع نثر : کمی روان
ابعاد: A4
بدون تصویر و کتابی در زمینه نظریه پردازی است .
این کتاب به دنبال کتاب " طراحی برای رفتار انسان" از همین نویسنده چاپ شده است که شامل چهار بخش است.
شامل حوزه های زیر :
بخش اول : نهضت تجدد و مبانی نظری معماری و علوم رفتاری
1- نهضت مدرن
2- ماهیت و سودمندی مبانی نظری
3- علوم رفتاری و مبانی نظری
بخش دوم : نظریه اثباتی معماری
1- نظریه رویه ای
2- نظریه محتوایی
3- مفاهیم بنیادین محیط و رفتار انسان
4- الگوهای فعالیت و محیط ساخته شده
5- ارزش های زیبایی شناختی و محیط ساخته شده
بخش سوم : نظریه هنجاری طراحی محیط
1- درک نظریه های هنجاری طراحی محیط
2- مسائل اجتماعی کالبدی اخیر در طراحی محیط
بخش چهارم : نتیجه گیری کلی
به مباحث روان شناختی و روش تحقیق اختصاص یافته است.
کثرت منابع معرفی شده در متن و کتاب شناسی انتهای کتاب حاکی از گستردگی و پیچیدگی
مباحث مطرح شده است.
بیشترین کاربرد این کتاب برای دانشجویان رشته های معماری و معماري -منظر وطراحی شهری می باشد.
ويرايش:حيدري
موزه هنرهای معاصر تهران
تهران – خیابان کارگر شمالی، واقع در پارک لاله
موارد مورد بررسی :
1- فضای سبز موزه
2- کارگاه های موزه
3- کتابخانه موزه
4- سرویسهای موزه
5- فضای اداری موزه
6- صندلی ها
7- پارکینگ موزه
8- سیستم گرمایش و سرمایش
9- برق موزه
10- گالری های موزه
11- طراحی برای معلول
12- رستوران موزه
13- راهروهای موزه
14- کتابفروشی موزه
15- نور در موزه
16- اسانسور در موزه
17- فعالیت بازدیدکنندگان موزه
18- سالن سینما تک
موزه هنرهای معاصر تهران شامل فضاهایی زیر می باشد:
1- ورودی
2- پذیرش(نگهبانی)
3- کتابفروشی
4- 9 عدد گالری
5- سینماتک
6- کتابخانه
7- کارگاه ها- (مرمت- بوم )
8- سرویس بهداشتی
9- پارکینگ
10- رستوران
11- اسانسور
12- نمازخانه
13- ابدارخانه
14- اموراداری
15- دبیرخانه نمایشگاه
16- دفتر مدیریت موزه
17- اتاق کارشناسان موزه
18- بخش روابط عمومی
19- بخش روابط بین الملل
20- دفترهنری
21- دفتر پژوهش
22- دبیر خانه هنری
23- دبیرخانه اداری
24- دفتر سرپرست سینماتیک
25- اتاق برق
26- انبارها
27- اتاق تاسیسات (سرمایش و گرمایش)
فضا : قسمت اداری
دبیرخانه اداری 5*5
روابط عمومی 10*11
واحد بین الملل 5*12
سرپرست سینماتیک 9*12
دفتر سینماتیک 9*6
فاصله از ورودی 60 متر
فضا :کتابخانه
تراز 320
ارتفاع سقف 5/2
زیربنا ابعاد : 30*13 مترمربع_ 390 مترمربع
فاصله از ورودی 60 متر
فضا :کارگاه موزه
ابعاد و زیربنا 20 مترمربع
شامل کارگاه : مرمت اثار- مرمت قاب بوم
ارتفاع سقف 3 متر
فاصله 28-24
تراز 24
اسانسور موزه :
ابعاد 2/5*2 یا 2*2 متر
فاصله از ورودی 15-20 متر
کتابفروشی :
فاصله از ورودی 8-7 متر
ابعاد 7*2 مترمربع
فضا : اتاق برق موزه
محل : ضلع شمالی
فاصله از ورودی : 100 متر
زیر فضاها : 1- ژنراتور 4*3 ارتفاع =5/2
2- برق مرکزی 4*3 " =5/2
3- برق پست(زیرزمین ) 4*3 " =3
4- اتاقک برق 4*3 " =5/2
فضا : سرمایش و گرمایش
زیربنا و ابعاد : 225 مترمربع
فضا : گالری موزه
ابعاد 18*10 مترمربع و یک گالری 10*5/3 مترمربع
زیر بنای ساختمان 2500 مترمربع و زیربنای سایت 8500 مترمربع
فضا :پارکینگ موزه
قبلا برای موزه هنرهای معاصر و ورزش یکی بود. فضایی حدود 100*50 مترمربع
فضا : سرویس موزه
در زیر زمین طبقه دوم :
سه توالت ایرانی و یک توالت ایرانی و چهار عدد روشویی
زیربنا حدود 40 مترمربع برای هر توالت 2 مترمربع زیربنا
یک حمام و دستشویی در زیرزمین طبقه سوم قرار دارد.
روشویی و توالت 10/2 مترمربع
حمام 40/1 مترمربع
رستوران موزه :
ضلع شرقی ساختمان
ابعاد 90 مترمربع
ارتفاع 6/2 متر
موزه هنر گراند رپيدز
GRAM اولین موزه ای در جهان است که مورد تایید لیید LEED_ قرارگرفته است
« ساختمان Grand Rapids Art Museum _ موزه هنر گراند رپید تلاش کرده است تا چیزهای مختلفی را در خود جمع کند . با اینکه ساختمان یک طرح و المان شهری است اما فضای مطلوبی را به وجود آورده است . این ساختمان دوست زمین است و بر روی هنر متمرکز شده است . مردم را در محیطی مطلوب است ، که مردم در آن می بینند و فکر می کنند . »
Kulapat Yantrasast
موزه جدید هنر گراند در قلب گراند رپیدز قرار گرفته است ، شهرکی که به عنوان یک عمل موثر بر تجارت است . و به صورتی مدرن طراحی شده است .
طراحی ساختمان موزه علاوه بر سمبلیک بودنش به عنوان یک موزه ، ماهیتی انسانی دارد و فضایی مطلوب را برای کسانی که به هنر علاقه دارند ، به وجود آورده است .
سایه بان های بزرگ موزه حوزه مشترک فعالیت های شهری و موزه ؛ و همچنین مکانی برای تجمع است .
لابی و رستوران و کلاس های آموزشی و کلاه فرنگی مجموعه مردم را از زندگی پر تنش شهری جدا و آرامش خاطری را برایشان فراهم می کند .
در ورودی موزه وجود یک حیاط و نور طبیعی و درختان آرامش خاطریر ا به بازدید کنندگان می دهد تا آماده شوند که با دلی آسوده آثاری هنری را نگاه کنند. شیشه ها و لوله هایی که آن ها را مشبک کرده اند فضایی دلنشین را در داخل ساختمان موزه پدید می آورند .
بخش زیبای موزه در طبقه ای است که نورگیری سقفی دارد و با تغییر ساعات روز نور فضا هم تغییر می کند و گذر زمان در آن محسوس می شود .
این موزه به خاطر استفاده مناسب از نور طبیعی در فضاهای مختلف و ارتباط با زندگی شهری پیرامون خود ، و با هدف کسب افتخار اولین موزه آمریکایی مورد تایید لیید ، محتاطانه و زیرکانه طراحی شده است .
آنچه که در طراحی مورد توجه بوده است ، متعادل کردن نور در داخل ساختمان و ایجاد آرامش در آن و ارتباط با بیرون است .
موزه آبادان
آبادان از قرن پنجم ق. م مكسونى بوده و بندر «خاركس» كه هرودت از آن نام برده يكى از بنادر مهم جزيره است. اين جزيره را در كتبقديم «عبادان» مىناميدند و در قرون اخير به مناسبت مقبرهاى منسوب به خضر كه در كنار «بهمنشير» واقع است، اين جزيره را خضر نيزمىخواندند.
عبادان در سدههاى ميانه مانند بيشتر شهرهاى خوزستان رو به ويرانى نهاد و در جاى آن جز دهكدهاى بيش نماند. چون زمين آنجاسفت است بيشتر بندرها كه از خشت ساخته شده بود در قرنهاى اخير از بين رفتهاند.
تنها چيزى كه از ابنيه قديم آبادان باقى مانده همان مقام خضر است كه بارها مرمت شده است.
موزه آبادان يكى از موزههاى قديمى ايران است. اين موزه در سال 1338 با مجموعه آثارى از دوره ما قبل تاريخى، تاريخى و آثارىاز دورههاى متاخر تا دوره قاجاريه و نيز آثارى از هنرمندان كارگاههاى هنرهاى سنتى افتتاح شد. در بر پايى اين موزه مرحوم على هانيبالمساعدت بسيار نمود. ساختمان موزه با الهام از معمارى سنتى ايران شكل گرفت.
اين ساختمان داراى گنبدى به ارتفاع 5/22 متر است كه متاثر از گنبد مقبره دانيال نبى شوش است.
بناى موزه داراى يك طبقه است. اين بنا در آغاز داراى چهار تالار براى نمايش مجموعه آثار
باستانشناسى، مردمشناسى، و هنرهاى ملى بود.
با شروع جنگ تحميلى، تصميم گرفته شد تا براى نجات آثار موزه، مجموعه آثار جمعآورىو به جاى امن برده شود. بدين ترتيب اين آثار از گزند بمبارانها در امان ماند. بعد از پايان جنگموزه مدتها در دست مرمت بود.
با پايان كار مرمت، موزه بار ديگر حيات دوباره خود را در سال 1382 آغاز خواهد نمود. دراين دوره جديد حيات موزه، آثار به امانت برده شده موزه بار ديگر به خانه خود باز گردانده شدهاست.
موزه آبادان داراى يك تالار اصلى و دو تالار جنبى است. تالار اصلى؛ محل نمايش آثاردايمى موزه از جمله آثار به دست آمده از شوش (هزاره اول ق. م) و آثار دوره صفوى و قاجارىاست. آثار مردمشناسى و نيز هنرهاى سنتى در اين مجموعه قرار دارد. يكى از تالارهاى جنبىموزه به تالار نمايشگاههاى موقت اختصاص داده شده است و تالار جنبى ديگر را كتابخانه وسالن اجتماعات تشكيل مىدهد.
برخى از آثار موزه عبارتند از: بتهاى مفرغى، سرگرزهها، دهانههاى اسب، مجسمهحيوانات (ايلام و لرستان) و ظرف كروى لولهدار خاكسترى رنگ ساخته شده به شيوه چرخساز، نيم
تنه يك زن ساخته شده از سفال به رنگ آجرى، تنگ لولهدار با كف ساده ساخته شده بهشيوه چرخ ساز كه از شوش به دست آمده است و… از جمله آثار اين موزه هستند.
دوره بندی معماری معاصر ایران
اگر ابتدای قرن حاضر یعنی 1300 را به عنوان شروع و مبنای این دوره قرار دهیم می توانیم آن را به این ترتیب تقسیم بندی كنیم: دوره نخست از 1300 تا 1320؛ دوره دوم از 1320 تا 1340 و دوره سوم از 1340 تا ابتدای انقلاب . معماری بعد از انقلاب را نیز می توان به دو دوره تقسیم كرد: از شروع انقلاب تا جنگ ، و از بعد از جنگ تا امروز . البته این دوره بندی تا اندازه زیادی مبتنی بر تقسیم بندی سیاسی و بر این فرض استوار است كه معماری در ایران چه در خود و چه در ارتباط با شهرسازی تأثیر پذیری شدیدی از حوزه سیاسی داشته است . بنابراین زمان بندی ها و دوره بندی های این معماری هم تا اندازه زیادی با تقسیم بندی های سیاسی صورت گرفته است .
اما پیش از ادامه بحث شاید مفید باش كه ابتدا رابطه دو مفهوم معماری و شهرسازی را تعریف كنیم. در همه جا این دو مفهوم باید پیوندی كامل و نزدیك با هم داشته باشند. معماری قبل از هر چیز دركی شخصی از معنا و ارادة فردی در خلق فضاست، اما این رابطه فردی از فضا باید بتواند تبدیل به یك رابطه جمعی شود و تعمیم پیدا كند. به عبارت دیگر تولید فضا در معماری تولیدی فردی است كه باید به تولید اجتماعی و جمعی تبدیل شود. شهرسازی( و نه البته تنها شهرسازی) یكی از مظاهر این تولید جمعی است . در دوره های جدید یعنی بعد از صنعتی شدن ، معماری را به مثابه پدیده ای شخصی با تولید اجتماعی می بینیم . بنابراین باید قاعده ای منطقی بین معماری و شهرسازی برقرار باشد كه در شكل آرمانی و ایده آل اش بتواند خلاقیت فردی و هنری معمار را تبدیل به خلاقیت اجتماعی و جمعی كند. مشكل اساسی معماری این قرن ایران نیز در همین نكته است ، یعنی اینكه این رابطه منطقی و عقلانی چندان وجود نداشته است. ما هر چند معماری ای داشته ایم كه در شكل فردی و در بیان خلاقیت های هنری گاه بسیار تحسین برانگیز بوده است، اما با این حال نتوانسته از شكل فردی به شكل تولید جمعی فضا تبدیل شود بنابراین آنچه را عموما به مثابه نقاط برجسته معماری معاصر ایران از 1320 تا 1357 عنوان می كنند عموما دارای همین خصوصیت یا همین كمبود نیز بوده اند و موفقیت در آنها بیشتر از جنبه زیباشناحتی محض مطرح شده است تا از جنبه جامعه شناختی و انسان شناختی .
دوره 1300 تا 1357 با نابرابری ها و تفاوت های اجتماعی زیادی در محیط معماری همراه است. از 1300 تا 1320 حكومتی متقدر و مستبد حاكم است كه بر شهرسازی و معماری اثر می گذارد. بعد از شهریور 1320 یعنی ابتدای پهلوی دوم هنوز حكومتی استبدادی برقرار نیست و نوعی دمكراسی سست كه كمابیش تا پس از كودتای 1332 و تا اوایل دهه 40 كه محمدرضاشاه با اتكا به درآمدهای نفتی به سمت ایجاد دولتی قدرتمند حركت می كند به وجود می آید كه تأثیر زیادی بر شكل گیری انقلاب دارد. به این ترتیب دورة 1320 تا 1340 تفاوت زیادی با دوره آخر پهلوی دوم (1340 تا 1357) دارد. از 1340 به بعد شاهد هدایت تمركز یافته ای هستیم كه ناشی از تمركز دولت و برپایی استبداد به شكل جدید است
اگر ابتدای قرن حاضر یعنی 1300 را به عنوان شروع و مبنای این دوره قرار دهیم می توانیم آن را به این ترتیب تقسیم بندی كنیم: دوره نخست از 1300 تا 1320؛ دوره دوم از 1320 تا 1340 و دوره سوم از 1340 تا ابتدای انقلاب . معماری بعد از انقلاب را نیز می توان به دو دوره تقسیم كرد: از شروع انقلاب تا جنگ ، و از بعد از جنگ تا امروز . البته این دوره بندی تا اندازه زیادی مبتنی بر تقسیم بندی سیاسی و بر این فرض استوار است كه معماری در ایران چه در خود و چه در ارتباط با شهرسازی تأثیر پذیری شدیدی از حوزه سیاسی داشته است . بنابراین زمان بندی ها و دوره بندی های این معماری هم تا اندازه زیادی با تقسیم بندی های سیاسی صورت گرفته است .
اما پیش از ادامه بحث شاید مفید باش كه ابتدا رابطه دو مفهوم معماری و شهرسازی را تعریف كنیم. در همه جا این دو مفهوم باید پیوندی كامل و نزدیك با هم داشته باشند. معماری قبل از هر چیز دركی شخصی از معنا و ارادة فردی در خلق فضاست، اما این رابطه فردی از فضا باید بتواند تبدیل به یك رابطه جمعی شود و تعمیم پیدا كند. به عبارت دیگر تولید فضا در معماری تولیدی فردی است كه باید به تولید اجتماعی و جمعی تبدیل شود. شهرسازی( و نه البته تنها شهرسازی) یكی از مظاهر این تولید جمعی است . در دوره های جدید یعنی بعد از صنعتی شدن ، معماری را به مثابه پدیده ای شخصی با تولید اجتماعی می بینیم . بنابراین باید قاعده ای منطقی بین معماری و شهرسازی برقرار باشد كه در شكل آرمانی و ایده آل اش بتواند خلاقیت فردی و هنری معمار را تبدیل به خلاقیت اجتماعی و جمعی كند. مشكل اساسی معماری این قرن ایران نیز در همین نكته است ، یعنی اینكه این رابطه منطقی و عقلانی چندان وجود نداشته است. ما هر چند معماری ای داشته ایم كه در شكل فردی و در بیان خلاقیت های هنری گاه بسیار تحسین برانگیز بوده است، اما با این حال نتوانسته از شكل فردی به شكل تولید جمعی فضا تبدیل شود بنابراین آنچه را عموما به مثابه نقاط برجسته معماری معاصر ایران از 1320 تا 1357 عنوان می كنند عموما دارای همین خصوصیت یا همین كمبود نیز بوده اند و موفقیت در آنها بیشتر از جنبه زیباشناحتی محض مطرح شده است تا از جنبه جامعه شناختی و انسان شناختی .
دوره 1300 تا 1357 با نابرابری ها و تفاوت های اجتماعی زیادی در محیط معماری همراه است. از 1300 تا 1320 حكومتی متقدر و مستبد حاكم است كه بر شهرسازی و معماری اثر می گذارد. بعد از شهریور 1320 یعنی ابتدای پهلوی دوم هنوز حكومتی استبدادی برقرار نیست و نوعی دمكراسی سست كه كمابیش تا پس از كودتای 1332 و تا اوایل دهه 40 كه محمدرضاشاه با اتكا به درآمدهای نفتی به سمت ایجاد دولتی قدرتمند حركت می كند به وجود می آید كه تأثیر زیادی بر شكل گیری انقلاب دارد. به این ترتیب دورة 1320 تا 1340 تفاوت زیادی با دوره آخر پهلوی دوم (1340 تا 1357) دارد. از 1340 به بعد شاهد هدایت تمركز یافته ای هستیم كه ناشی از تمركز دولت و برپایی استبداد به شكل جدید است
اگر ابتدای قرن حاضر یعنی 1300 را بهعنوان شروع و مبنای این دوره قرار دهیم میتوانیم آن را به این ترتیب تقسیمبندی کنیم: دوره نخست از 1300 تا 1320؛ دوره دوم از 1320 تا 1340 و دوره سوم از 1340 تا ابتدای انقلاب . معماری بعد از انقلاب را نیز می توان به دو دوره تقسیم کرد: از شروع انقلاب تا جنگ ، و از بعد از جنگ تا امروز. البته این دورهبندی تا اندازه زیادی مبتنی بر تقسیمبندی سیاسی و بر این فرض استوار است که معماری در ایران چه در خود و چه در ارتباط با شهرسازی تأثیر پذیری شدیدی از حوزه سیاسی داشته است. بنابراین زمانبندیها و دورهبندیهای این معماری هم تا اندازه زیادی با تقسیمبندیهای سیاسی صورت گرفته است.
اما پیش از ادامه بحث شاید مفید باش که ابتدا رابطه دو مفهوم معماری و شهرسازی را تعریف کنیم. در همهجا این دو مفهوم باید پیوندی کامل و نزدیک با هم داشته باشند. معماری قبل از هر چیز درکی شخصی از معنا و ارادة فردی در خلق فضاست، اما این رابطه فردی از فضا باید بتواند تبدیل به یک رابطه جمعی شود و تعمیم پیدا کند. بهعبارت دیگر تولید فضا در معماری تولیدی فردی است که باید به تولید اجتماعی و جمعی تبدیل شود. شهرسازی( و نه البته تنها شهرسازی) یکی از مظاهر این تولید جمعی است. در دورههای جدید یعنی بعد از صنعتی شدن، معماری را به مثابه پدیدهای شخصی با تولید اجتماعی میبینیم. بنابراین باید قاعدهای منطقی بین معماری و شهرسازی برقرار باشد که در شکل آرمانی و ایدهآلاش بتواند خلاقیت فردی و هنری معمار را تبدیل به خلاقیت اجتماعی و جمعی کند. مشکل اساسی معماری این قرن ایران نیز در همین نکته است، یعنی اینکه این رابطه منطقی و عقلانی چندان وجود نداشته است. ما هر چند معماریای داشته ایم که در شکل فردی و در بیان خلاقیتهای هنری گاه بسیار تحسین برانگیز بوده است، اما با این حال نتوانسته از شکل فردی به شکل تولید جمعی فضا تبدیل شود بنابراین آنچه را عموما به مثابه نقاط برجسته معماری معاصر ایران از 1320 تا 1357 عنوان می کنند عموما دارای همین خصوصیت یا همین کمبود نیز بودهاند و موفقیت در آنها بیشتر از جنبه زیباشناحتی محض مطرح شده است تا از جنبه جامعه شناختی و انسان شناختی.
دوره 1300 تا 1357 با نابرابری ها و تفاوت های اجتماعی زیادی در محیط معماری همراه است. از 1300 تا 1320 حکومتی متقدر و مستبد حاکم است که بر شهرسازی و معماری اثر میگذارد. بعد از شهریور 1320 یعنی ابتدای پهلوی دوم هنوز حکومتی استبدادی برقرار نیست و نوعی دمکراسی سست که کمابیش تا پس از کودتای 1332 و تا اوایل دهه 40 که محمدرضاشاه با اتکا به درآمدهای نفتی به سمت ایجاد دولتی قدرتمند حرکت میکند بهوجود میآید که تأثیر زیادی بر شکلگیری انقلاب دارد. به این ترتیب دورة1320 تا 1340 تفاوت زیادی با دوره آخر پهلوی دوم (1340 تا 1357) دارد. از 1340 به بعد شاهد هدایت تمرکز یافتهای هستیم که ناشی از تمرکز دولت و برپایی استبداد به شکل جدید است. گرایشهای مهم معماری در دوره 1320 تا 1357 را در ایران به چند گروه میتوان طبقهبندی کرد؟
اگر خواسته باشیم از همان تقسیم بندی ابتدای گفتگو حرکت کنیم می توانم در وهله اول به گرایشهای سالهای 1300-1320 اشاره کنم. در این دوره دولت قدرتمداری حاکم است و بهرغم سرمایه محدودی که دارد، آن را به شکل خاصی بهکار میگیرد. این شکل خاص که از الزامات تأسیس یک دولت تمرکز یافته است باعث ساخت و سازها در حوزههای مشخصی میشود. بهطور مثال ساخت و سازها در این دوره بیشتر در نقاط کلیدی مثل دانشگاه، راهآهن، بنادر و شبکههای حمل و نقل انجام میشود که هدف از آن ایجاد فضاهای مورد نیاز برای دولت مرکزی است. دولت به فضایی نیاز دارد که بتواند در آن مستقر شود. درنتیجه سرمایههای محدود را به شکل متمرکزی صرف ساخت مراکز کاملاً مشخصی میکند که قدرت را تثبیت کند. این بناها از لحاظ شکل تحتتأثیر معماری غالب آن دوره (بین دو جنگ جهانی) یعنی معماری نئوکلاسیسم است. بناهای ساخته شده در این دوره ترکیبی از معماری آلمانی کلاسیک و معماری فاشیستی در همین کشور است (معماری فاشیستی با به قدرت رسیدن فاشیستها در آلمان (1933) شروع شد و تا جنگ جهانی دوم ادامه یافت که با بخش اعظمی از دوره حکومت رضاشاه همزمان است). بعضی از ساخت و سازها اصولاً توسط معماران و مهندسان آلمانی انجام می شد. در این دوره معماری هنوز نه قالب معماری شهری (شهرسازی) را دارد و نه چندان به ساخت و سازهای عمومی و مسکونی راه پیدا کرده است. بنابراین مفهوم شهرسازی غایب است. اگرچه ساخت و سازهایی که دولت بر آنها نظارت دارد کماکان ادامه مییابد. در این دوره ساخت و سازهای صنعتی هم بسیار رشد میکند.
در دوره دوم یعنی 1320 - 1340 ما با بحران عمومیای روبهرو هستیم که ماهیتاً سیاسی است. درواقع آن دولت مرکزی که رضاشاه بهوجود آورده بود بعد از اشغال ایران دچار ضعف میشود. اگرچه کل ساختار دولت از بین نمیرود اما کاملاً تضعیف میشود. این دولت پیش از هر چیز توان خود را برای حفظ خود بهکار میگیرد و کمتر به سیاست عمرانی و معماری میاندیشد. درواقع بین 1320 تا 1340 نوعی خلا داریم که به تبع با ساخت و سازهای بینظم و سست بهوسیله خود مردم پر میشود. در این دوران تهران و برخی شهرهای بزرگ به صورت قطبهای جاذب صنعتی شروع به جذب جمعیتهای غیرشهری میکنند. درنتیجه ورود این جمعیتهای غیرشهری نوعی بینظمی عمومی در شهرها بهوجود آورد و یک قشر بزرگ کارگری در کنار قشر فقیری که در حال بزرگ شدن است شکل میگیرد. طبقه متوسط هم هنوز در نطفه است و نتوانسته امکاناتی بهوجود آورد که خود را تثبیت کند و تشخص ویژهای به خود بدهد.
سرانجام در دوره سوم 1340 تا 1357، در عین قدرتیابی مجدد دولت شاهد برخی اقدامات محدودی در آزادسازی فضای جامعه هستیم، دولت تلاش میکند تا ضربة ناشی از کودتا و چرخش مجدد به سوی استبداد حاصل از آن را تا اندازهای تعدیل کند. دولت محمدرضاشاه به سوی یک دولتی استبدادی پیش میرود که کاملاً قدرتمدار است. ورود درآمدهای نفتی این جریان را به شکل فزایندهای تشدید میکند. این درآمدها سبب افزایش جذابیت شهرها میشود. این جذابیت بیشتر از آن ناشی از صنعتی شدن باشد، ناشی از سرریز ثروت کلان به شهرها است. به همین دلیل قشر غیرمولد به دنبال مشاغل کاذب به شهرها روی میآورند ثروتها آنقدر زیاد است که هرکس صرفاً با ورود به شهر، انتظار داشته باشد بخشی از آن را بهدست آورد. طبقه متوسط نیز بزرگ میشود اقشاری ردههای پایین طبقه متوسط مثل کارمندان رده پایین و فرهنگیان بهسرعت شروع به رشد میکنند و میزان توقعات آنها افزایش مییابد و چون برآورده نمیشود؛ یکی از دلایل انقلاب 1357 را فراهم میآورد. رشد سریع طبقه متوسط و رشد انتظارات مادی و سیاسی تبلور فضایی دارد که در ساخت و سازهای شهری مشهود است. بینظمی شکل شهرها نمونة آن است. به دلیل برخورداری این طبقه از امکانات مالی و تمایل آن به دگرگونی شیوه و فضای زندگی خود موجب رواج نوعی ساخت و ساز شمی شود. سلایق گوناگون و فرهنگهای قومی متفاوت در جاهای مختلف شهر تبلور فضایی مییابد و این سنت که هرکس خانه خود را به شکلی که میخواهد بنا کند، را رواج میدهد. نتیجه استفاده بینظم از معماری، نوعی معماری بیهویت رایج میشود که اگرچه اجزای بیهویت نیست ولی در مجموع هیچگونه نظامی ندارد. انواع و اقسام ساختمانها از مجتمعهای مسکونی گرفته تا خانههای ویلایی را میبینیم که هرکدام از یک نوع معماری تبیعیت میکند و به مقطعی از تاریخ معماری دنیا تعلق دارد. شهرها ما به پهنههای کاملاً ناهمگنی از تکههای کنار هم چیده شده تبدیل میشوند که هر تکه سبک متفاوتی دارد. معماران دخالت زیادی در این قضیه داشتهاند، خود معماران از اقشار طبقه متوسط هستند که ثروت زیادی هم بهدست میآورند. در عین حال شبه معماران هم وارد بازار کار میشوند. از طرفی سرمایه آنقدر زیاد است که پاسخگویی به آن از عهده معماران تحصیل کرده، خارج است. بنابراین قشر بزرگی از کسانی که به اصطلاح “بساز و بفروش“ نام می گیرند و گاه ممکن است معمار هم باشند، رشد میکند و وارد بازار کار میشود. بسیاری از اینها کسانی هستند که وارد این بازار شکوفا شدهاند تا صرفاً حداکثر سود را در سریعترین زمان از طریق ساخت و سازهای شهری بهدست آورند و به تبع از هر چیزی که به دستشان بیاید برای تسریع کار خود استفاده می کنند. چیزی که در اینجا بیشتر مورد نظر است، سلایق شخصی آدمهایی است که میخواهند در این ساختمانها زندگی کنند. در کنار این ساخت و سازهای آنارشیستی و دولت و قدرت مرکزی هم با تزریق سرمایههای بزرگ تبدیل به یکی از مشتریهای این ساخت و سازها می شود و خود بینظمی بیشتری ایجاد می کند. اگرچه دولت گاه با کمک گروهی از معماران برجسته باعث میشود، الگوها و ساختهای انفرادی بهوجود آید که میتوان گفت نمونههایی ارزشمند از معماری هستند. اما هیچیک از اینها تعمیم پیدا نمیکند و صرفاً در همان شکل انفرادی باقی میماند. بنابراین نقش دولت از این لحاظ بسیار منفی است با این حال نمیتوانیم انکار کنیم که سالهای دهه چهل و پنجاه به لحاظ ورود سیستمهای برنامهریزی واجد نوعی عقلانیت است. در همین سالهاست که سیستمهای برنامهریزی شده به شکل علمی به صورت گسترده وارد ایران میشود. از جمله اقدامات مثبت این دوره بهکارگیری الگوهای اقتباس شده از شیوههای برنامهریزی شهری کشورهای اروپایی است که با شکلگیری پهنه سرزمین بر اساس محور تهران مقابله میکند و در پی آن، ساختارهای شهری کشور از استوار شدن بر ساختار تک قطبی شهر تهران خارج شده و بهصورت چند قطبی در می آید. در نتیجه کلانشهرهایی مثل مشهد، اهواز، شیراز، اصفهان و تبریز در اطراف خود هم قطبهای جاذب سرمایه و جمعیت بهوجود می آورند. امروزه به همین دلیل امروز خوشبختانه به جای یک ابرشهر بزرگ به نام تهران، چندین کلان شهر داریم که تا حدی جمعیت را تقسیم میکنند و این تا اندازه زیادی مدیون کارشناسان و متخصصانی است که با روشنبینی و آیندهنگری توانستند، بخشی از سرمایههای دولت در آن سالها و در این جهت بهکار گیرند.
اما متأسفانه با وجود الگوهای موفق تلفیقی معماری سنتی و جدید در حوزه معماری، به دلیل فقدان عقلانیت عمومی در این سالها نتوانستیم همراه با آن شهرسازی را هم متحول کنیم. و شهرها همان بینظمی را حفظ کردند و به همین ترتیب وارد انقلاب شدیم.