گفت و گويي با حميد سوري، رييس بخش پژوهش موزه، درباره عكاسي معاصر
1386/10/26
حميد سوري ،استاد دانشگاه و رئيس بخش پژوهش موزه هنرهاي معاصر تهران ،گفت :عكاسي هنر ايران به دليل سابقه نه چندان طولاني و نبود رابطه تنگاتنگ بين نظريه هنر و عمل هنري در سطح وسيع هنرمندان ،در مجموع عكاسي هنري معاصر كشور از جايگاه چندان مطلوبي برخوردار نيست .
اين كارشناس هنري افزود : با اين وجود عكاسي هنري نسبت به ديگر شاخه هاي هنرهاي تجسمي محل بروز نمونه هاي منحصر به فرد و درخشاني بوده است كه تبلور آن را در نسل جديد عكاسان مي توان جست .
سوري به تلاش هنرمندان نسل جديد عكاسي هنري كشور براي دوري كردن از كليشه هاي رايج و توجه به نحوه بيان جديد هنري در آثارشان اشاره كرد و افزود : نسل جديد عكاسان هنري كشور حساسيت هاي معاصر را به خوبي در آثارشان منعكس مي كنند.
اين پژوهشگر گفت : با وجود كمبود هاي متعدد در زمينه هاي مختلف مرتبط با عكاسي هنري ، اين شاخه از هنرهاي تجسمي از نظر استعداد ، نگاه و تعداد هنرمندان به ظرفيت فوق العاده اي دست يافته است اما فقدان زيرساخت هاي لازم از جمله ،روش آموزش و متون روز آمد ، نظريه پردازان ، منتقدان و نگارخانه هاي تخصصي ، مجموعه داران بزرك و دلالان هنري ، ظرفيت هاي ياد شده تنها به شكل يك ظرفيت باقي مي مانند و استعدادها كمتر محقق مي شوند.
سوري تائيد كرد در ايران شاهد كاهش عرضه عكس هاي مستند اجتماعي با رواج عكاسي هنري هستيم.
او تاكيد كرد : علت اين مسئله را مي توان در دو عامل يافت . مسئله نخست در رويكردي است كه در كشور نسبت به مسئله عكاسي مستند اجتماعي بروز كرد .
اين استاد دانشگاه گفت :در سال هاي پس از انقلاب به دليل ضرورت هاي اجتماعي عكاسي مستند اجتماعي از جايگاه مهمي برخوردار شد اما به تدريج و با ادامه اين رويكرد ،اين شيوه عكاسي درگير كليشه ها شد تا آنجا كه برخي به طعنه از آن به "گداگرافي" ياد مي كنند.
سوري گفت : تاكيد بر نمايش فقر در عكاسي مستند اجتماعي مقارن با همان دوره اي بودكه هنر متعهد به عنوان تنها شكل هنري قابل قبول پنداشته مي شد كه اين امر منجر به واكنش كلي عكاسي در كشور شد و به تدريج اين هنر با فاصله گرفتن از جنبه هاي مستند اجتماعي به توجه هر چه بيشتر به زيبايي شناسي و فرم گرايي پرداخت.
او افزود : عامل دوم نيز افزايش اعتبار و اهميت جايگاه عكاسي هنري در سطح جهاني است كه به شكل توجه به شاخه هايي مانند فتوآرت ،فتو اينستاليشن و ديگر جنبه هاي هنر عكاسي هنري بروز كرده است و به دلبل جذابيت هاي خود جوانان زيادي را به خود جلب كرده است .
سوري تاكيد كرد كه در سطح جهاني توجه به عكاسي هنري به معني جدايي عكاسان از مسايل اجتماعي نيست و اين دو گونه عكاسي نه تنها نافي همديگر نيستند بلكه در بسياري موارد هم پوشاني خوبي نيز با يكديگر دارند.
اين كارشناس هنري گفت :در سال هاي گذشته در گالري 9 موزه هنرهاي معاصر تهران ، نمايشگاهي از آثار عكس گنجينه اين موزه برپا شده بود كه نمونه هاي بسيار خوبي را ارايه كرده بود. بيشتر عكس هاي گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران مربوط به دهه هاي 1920 و 1930 است كه عكس هاي هنري و مستند اجتماعي به شمار مي روند .
سوري افزود: دهه 1920 مهمترين دهه از نظر مدرنيزم در هنر عكاسي است . عكاسان مهمي در اين دهه فعاليت كرده اند كه نمونه هاي خوبي از اثار آنها در موزه هنرهاي معاصر تهران نگهداري مي شوند.
او تاكيد كرد : جنبه هاي تغزلي ،فرم گرايانه و انتزاعي عكس هاي مستند اجتماعي در آن دوره از اهميت زيادي برخوردار است و از اين رو به جرات مي توان عكاسي دهه 1920 را معادل هنر نقاشي در دهه 1890 دانست كه پست امپرسيونيست ها نقطه تحول مهمي را براي نقاشي مدرن رقم زدند.
او گفت : امروز كسي نمي گويد كه آثار سزان براي مردم عادي جذابيت ندارد زيرا متخصصان آنقدر در مورد اهميت سزان در شكل گيري مدرنيزم در نقاشي نوشته اندكه همه را كنجكاو كرده اند . اكنون وقتي آثار سزان ديده مي شود كسي به منظره ،سيب يا پيكره فكر نمي كند. اين كه طبيعت بيجان سزان از چه اشيايي تشكيل شده اند اهميتي ندارد بلكه اين مسئله كه نقاش آنها را چگونه ديده است ، چگونه نقاشي كرده است و چه ساختاري دارد ، مورد توجه همه است .
سوري تاكيد كرد : اگر عكس را در درجه اول ، يك تصوير ساخته شده ببينيم و نه تصوير طبيعي يك شيئ ،فيگور، يا منظره آن وقت چگونگي عكاسي مهم مي شد و اين عكس ها فقط براي آن جذاب نخواهند بود كه نشان دهند پاريس در دهه 1920 چگونه است.